دیکشنری
داستان آبیدیک
food for powder
fud fɔɹ pa͡ʊdəɹ
فارسی
1
عمومی
::
كشته شدنی )درجنگ(، تیرخوردنی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FONDNESS
FONDU
FONT
FONTAL
FONTANEL
FONTANELL
FONTANELLE
FOOD
FOOD ADDITIVE
FOOD AND DRUG ADMINISTRATION
FOOD AND DRUG ADMINISTRATION
FOOD AVOIDANCE
FOOD BOOST
FOOD CONSUMPTION SCORE
FOOD DTUFE STUFF
FOOD FOR POWDER
FOOD FOR THOUGHT
FOOD GATHERING 1
FOOD GATHERING SPEED + 0%
FOOD INSECURITY
FOOD JAG
FOOD LOSS
FOOD MATRIX
FOOD PANELIST
FOOD PICK UP
FOOD POISONING
FOOD PROCESSING
FOOD PROCESSING SYSTEM
FOOD PRODUCTION +0%
FOOD PRODUCTION 1
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید